سفارش تبلیغ
صبا ویژن

► o▌ استان قدس ▌ o ◄


یک داستان نویس و فیلم نامه نویس با اشاره به ضرورت توجه قشر هنرمند و دین‌پرور به الهام‌گیری از مساجد گفت: مساجد پالایشگاه روح انسان‌ها محسوب می‌شوند، چراکه ابعاد عبادی و هنری را در خود متجلی کرده‌اند.


در تعطیلات نوروزی ،

دبیرستاد اقامه نماز وزارت راه وشهرسازی از صدور ابلاغیه ای به شرکت ها و سازمان های متولی مساجد و نمازخانه های بین راهی نسبت به آماده‌سازی، تکمیل، تجهیز و باز بودن مساجد در تمام زمان ها در ایام نوروز خبر داد.


مرکز رسیدگی به امور مساجد استان تهران برای تکمیل کادر خود در ستاد و نواحی جدیدالاتاسیس پس از انجام گزینش از علاقه مندان حائز شرایط دعوت به همکاری کرده است.

 


 


نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 4:43 عصر توسط علی رضا رسولی نظرات ( ) |

شرح حدیث / ملاک پیروی از گفته‌ها

شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر علیه‌السّلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ سیزدهم دی‌ماه 89 (بیست و هشتم محرم‌الحرام 1432):
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
«عَنْ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ یُبْکِیکَ وَ هُوَ لَکَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ یُضْحِکُکَ وَ هُوَ لَکَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَى اللَّهِ جَمِیعاً فَتَعْلَمُون»
کافى، ج 2، ص 683
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
فى الکافى و التّهذیب، عن الباقر (علیه‌السّلام): [حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند:] «اتّبع من یبکیک و هو لک ناصح»؛  [از] آن کسى که حرفهائى به تو میزند که آنقدر تلخ است که تو را به گریه مى‌آورد، اما خیرخواه توست؛ حرف او را قبول کن. «اتّبع» یعنى حرف او را گوش کن، بپذیر؛ [اگرچه] تلخ است، لیکن به نفع توست.

«و لا تتّبع من یضحکک و هو لک غاش»؛ ولى گوش نکن، پیروى نکن از حرف آن کسى که حرفهاى شیرینى میزند که خوشت مى‌آید و لبهاى تو را به تبسم باز میکند، اما «و هو لک غاش»؛ فریبگر است، غش میکند با تو، خیرخواهى ندارد، از روى بددلى و بدخواهى است، [ولی] حرفى میزند که تو خوشت بیاید؛ از این شخص پرهیز کن. «و ستردّون الى اللَّه جمیعا فتعلمون»؛ وقتى پیش خداى متعال رفتید، آنگاه حقایق دلهاى یکدیگر را آنجا خواهید فهمید.

نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 4:19 عصر توسط علی رضا رسولی نظرات ( ) |

 

1389/10/05

شرح حدیث / توجه به حقوق مؤمنین

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ پنجم دی‌ماه 89 (بیستم محرم‌الحرام 1432):
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
«عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا کَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَیَّ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَیْهِ فَبَیْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَیَّ أَیْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یَا أَبَانُ إِیَّاکَ یُرِیدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ کَانَ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ یَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ...»
شافی، جلد 1، حدیث 1506
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
فی الکافی، عن ابان بن تغلب، قال: «کنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا کان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یکی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود که برای انجام یک حاجتی با او بروم و یک کاری را برایش انجام دهم.
حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری که از من درخواست کرده بود با او بروم و کاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره کرد که بیا. «فکرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست که در حال طواف، حضرت را رها کنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف کند.
«فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی که آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره کرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاک یرید هذا؟»؛ [فرمودند:] این شخص با تو کار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او کیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه‌ی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند:] آیا همان عقایدی را که تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه می‌گوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض کردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میکنم، طواف را قطع کنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده کند و یک مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان کان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم:] حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع کنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو کاری دارد، از تو درخواستی میکند، باید طواف را قطع کنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت کردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم.
«ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم:] این چه حقی است که اینجور ایجاب میکند انسان طواف واجب را هم قطع کند؟ حق مؤمن را سؤال کردم. حضرت میفرمایند که [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها کن دیگر، سؤال نکن. لاترده یعنی این سؤال را تکرار نکن. «قلت بلی جعلت فداک»؛ [عرض کردم:] چرا، سؤال میکنم. اصرار کردم و بعد حضرت شروع کردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم که میفرمودند سؤال نکن، این است که وقتی دانستی، گیر می‌افتی و مجبوری عمل کنی. اینجا دیگر روایت مفصل است که ما نمیخوانیم. شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّی‌بن‌خنیس که از حضرت سؤال میکند حق مؤمن چیست.

حالا درباره‌ی جزئیات روایتی عرض کردم و لوازمی که آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تکه‌اش برای ما  این اهمیت را دارد که به حقوق مؤمنین توجه کنیم.

نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 4:14 عصر توسط علی رضا رسولی نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9      >

Design By : Pichak