پيام
شمس الظلام
95/5/28
استان قدس
اين پست را بخوانيد.........................................................................................................................................................
استان قدس
- نتيجه توسل به علي ( ع )
عالم متقي مرحوم حاج ميرزا محمد صدر بوشهري نقل فرمود : هنگامي که پدرم مرحوم حاج شيخ محمد علي از نجف اشرف به هندوستان مسافرتي نمود ، من و برادرم شيخ احمد در سن شش هفت سالگي بوديم ، اتفاقا سفر پدرم طولاني شد به طوري که آن مبلغي که براي مخارج به مادر ما سپرده بود تمام شد و ما بيچاره شديم .
استان قدس
طرف عصر از گرسنگي گريه مي کرديم و به مادر خود مي چسبيديم ، پس مادرم به من و برادرم گفت : وضو بگيريد و لباس ما را طاهر نمود و ما را از خانه بيرون آورد تا وارد صحن مقدس شديم ، مادرم گفت : من در ايوان مي نشينم شما هم به حرم برويد و به حضرت امير ( ع ) بگوييد : پدر ما نيست و ما امشب گرسنه ايم و از حضرت خرجي بگيريد و بياوريد تا براي شما شام را مهيا کنم .
استان قدس
ما وارد حرم شديم ( و ) سر به ضريح گذاشته عرض کرديم : پدر ما نيست و ما گرسنه هستيم دست خود را داخل ضريح نموده گفتيم : خرجي بدهيد تا مادرمان شام تدارک کند ، مقداري گذشت اذان مغرب را گفتند و صداي قد قامت الصلوة شنيدم ، من به برادرم گفتم حضرت امير ( ع ) مي خواهند نماز بخوانند
استان قدس
( به خيال بچگي گفتم حضرت نماز جماعت مي خوانند ) پس گوشه اي از حرم نشستيم و منتظر تمام شدن نماز شديم ، کمتر از ساعتي که گذشت شخصي مقابل ما ايستاد و کيسه پولي به من داد و فرمود
استان قدس
: به مادرت بده و بگو تا پدر شما از مسافرت بيايد هر چه لازم داشتيد به فلان محل ( بنده فراموش کرده ام نام محلي را که حواله فرمودند ) مراجعه کن . و بالجمله فرمود : مسافرت پدرم چند ماه طول کشيد و در اين مدت به بهترين وجهي در نجف معيشت ما اداره مي شد تا پدرم از مسافرت برگشت . ( 361 )