سفارش تبلیغ
صبا ویژن

► o▌ استان قدس ▌ o ◄

یکی از جاهلهای محل ما (داش علی ) بود، که چند سال پیش فوت شد.
در زمان حیاتش یک روز من از توی بازار رد می شدم ، دیدم (داش علی ) بازار را قرق کرده و چاقویش را هم دستش گرفته و یک نفس کش جرا ت نطق نداشت ، آن روزها هنوز ماشین و اتومبیل نبود، من با قاطر به مجالس (سوگواری حضرت سیدالشهداء (ع )) می رفتم . از سرگذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید وتا چشمش به من افتاد، گفت : از قاطر پیاده شو، پیاده شدم گفت : کجا می روی ؟
دیدم مست مست است ، و باید با او راه رفت ، گفتم : به مجلس روضه می روم ، گفت : (یک روضه ابوالفضل همینجا برایم بخوان ،) چون چاره ای نداشتم ، یک روضه (اباالفضل (ع )) برایش خواندم ، (داش علی ) بنا کرد گریه کردن ، اشکها روی گونه اش می غلتید و روی زمین می ریخت ، چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد (بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبه اش شده بود.)
چند سال بعد داش علی مرد، چند شب بعد از فوتش او را در خواب دیدم ، حال او را پرسیدم ، مثل اینکه می دانست می خواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم .
گفت : راستش اینست که تا آمدند از من سیوالاتی بکنند، سقایی آمد (مقصودش حضرت ابوالفضل (ع ) بود) و فرمود: (داش علی غلام ما است کاری به کارش نداشته باشید.)(4)
خیل ملک ملتجی بنام ابوالفضل (ع )
جن و بشر سر بسر غلام ابوالفضل (ع )
هر که بود در دلش فروغ ولایت
می شود آگاه از مقام ابوالفضل (ع )
بوسه بخاک درش زنند به اخلاص
پادشهان بهر احترام ابوالفضل (ع )
بر سر بام جهان همیشه نوازد
کوی شهامت فلک بنام ابوالفضل (ع )
اهل وفا نیست هر کسی که نیاموخت
درس وفاداری از مرام ابوالفضل (ع )
ساقی دوران بدشت کرببلا ریخت
باده رنج و الم بجام ابوالفضل (ع )
جور مخالف ببین که بر لب دریا
خشک شد از قحط آب کام ابوالفضل (ع )
گشت قیامت بپا بخیمه چو دیدند
در پی آب روان قیام ابوالفضل (ع )
چشم فلک خیره شد چو دید بمیدان
چهره همچون مه تمام ابوالفضل (ع )(5)


نوشته شده در یکشنبه 92/9/24ساعت 9:23 عصر توسط علی رضا رسولی نظرات ( ) |


Design By : Pichak